رهام رهام ، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 10 روز سن داره

رهام، عشق مامانی و بابایی

هفته سی ام

1392/5/5 12:46
نویسنده : مامان مهدیه
372 بازدید
اشتراک گذاری

سلام جیگولیه مامان

خوبی عسلم؟ آره بابا خوبی از ورجه وورجه کردن و شیطونی هات معلومه که خدارو شکر خوب و سرحالی مامانی.

عزیزم من و شما امروز وارد هفته سی ام شدیم و از این هفته تا آخر راهمون 10 هفته دیگه باقی مونده.

چقد زود گذشت. ولی این روزای گرم و طولانی تابستونی دیر میگذرن. راستی خبر خوب اینکه فردا دارم میام که ببینمت عزیزم.  ببینم چقدی شدی جوجو طلا، چه شکلی شدی؟ خوب بزرگ شدی تو این مدت؟ عسلی جونم چهارشنبه رفتیم استخر و ورزش ، وای که چقد خوب بود فکر کنم شما هم کیف کردی. سعی میکنم دست کم هفته ای یه جلسه رو برم که زحمت بردنمون می افته رو دوش دایی جونی. آخه بابایی وقت نمیکنه. تازه 31 تیر یعنی دوشنبه هم سالگرد ازدواج منو بابایی بود میخواستیم یه جشن 3 نفره واسه خودمون بگیریم و حسابی خوش بگذرونیم ولی عموی بابایی به رحمت خدا رفت و بابایی دیگه مجبور بود که همش اونجا باشه و پیش ما نبود. 

اشکال نداره مامانی سال دیگه با شما عوض امسالم در میاریم 

راستی مامان جونت برات یه عالمه کتاب داستان و شعر خریده که مامانی برات بخونم تا شما پسر کتاب خون و دانایی بشی. تو ادامه مطلب برات عکس کتاباتو میذارم عسلم. میبوسمت  و مثل همیشه منو بابایی عاشقتیم.

 

 

 

 اینم کتابایی که گفته بودم عسل مامان.

این لباسای بافتنی رو هم مامان جونت (مامانم) برای شما بافته، خیلی دوسشون دارم. 

دستت درد نکنه مامان جون به خاطر همه ی زحمتات. ماچ

 

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

سحر
7 مرداد 92 13:13
مباااارکههههههههه ایشالا به سلامتی چه لباسای نازی دستشون درد نکنه


مرسی عزیزم.
دایی پیمان
13 مرداد 92 18:30
سلام آبجی مهدیه

مبارکت باشه.دیگه کم کم داری جدی جدی مامان میشی ها.....

این گل رو وقتی رهام جان به دنیا اومد بده بهش و ماچش کن .خوب ؟


مرسی دایی جونی پیمان، حتما.ممنون از پیامت.بازم بیا پیشمون.
مامانی
15 مرداد 92 16:55
سالگرد ازدواجتون مبارکایشالا سال دیگه سه تایی یه جشن حسابی میگیرید


ممنونم دوست گلم.