پسر ناز مامانی امروز شما 24 روزه شدی، عزیز دلم روز به روز داری بزرگتر میشی. مامانی بذار از شب به دنیا اومدنت برات بگم که غافلگیرمون کردی، البته من حدس میزدم که اومدنت خیلی نزدیکه ولی خوب بقیه غافلگیر شدن. روز 9مهر ماه بود که مامانی چون از روز قبلش یکم درد داشتم صبح خیلی زود بیدار شدم و دیگه خوابم نبرد، وقتی بابایی داشت میرفت سرکار گفت میخوای بریم دکتر امروز؟ گفتم نه آخه پس فرداش که میشد پنجشنبه وقت دکتر داشتم، بابایی رفت و هنوز 2 دقیقه از رفتنش نگذشته بود که من یه نشونه هایی دیدم و سریع به بابایی زنگ زدم بابایی هم سریع برگشت و ساعت 9:30 رفتیم بیمارستان که خانم دکتر مهربونت مارو ببینه. بعد از معاینه خانم دکتر گفتن که چیزی نیست ...