رهام رهام ، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 13 روز سن داره

رهام، عشق مامانی و بابایی

هفته سی و نهم

1392/7/7 23:12
نویسنده : مامان مهدیه
196 بازدید
اشتراک گذاری

جوجو طلایی مامانی شبت به خیر

امروز من و شما اولین روز از هفته ی سی و نه رو گذروندیم، یعنی الان سی و هشت هفته و 1 روزمونه.

مامانی آخه چیکار داری میکنی؟! چه خبر شده؟ نکنه پسر عجولی باشی ها.

امروز از صبح البته نه از دیروز شروع کردی به فشار آوردن و فکر کنم داری حرکت میکنی به سمت پایین. مامانی یه کم دیگه صبر کن قراره خانم دکتر 5 شنبه برامون تاریخ مشخص کنن، 4 روز دیگه اگه تحمل کتی ایشالا همه چیز برنامه ریزی شده پیش میره و مامانی استرس نمیگیره.

یه احساسایی دارم ولی نمیدونم چقدر درسته یا غلط؟؟؟؟؟ تازه مامانی هنوز خیالش از بابت وزن شما هم راحت نشده گلم تازه میخوام 4 شنبه دوباره برم سونوگرافی که ببینم وزنت چقدر شده، هههههههههههههه البته اگه شما اجازه بدی و خودت تا 4 شنبه نپری بیرون پریسا دنیای شکلک ها http://www.sheklakveblag.blogfa.com/ 

یه احساس عجیبیه، هم خیلی خوشحالم که داره روز دیدنت نزدیک و نزدیکتر میشه، هم یه جورایی استرس دارم، نگران سلامتی شما،نگران خوب پیش رفتن همه چیز،نگران اینکه نکنه زردی بگیری، نگران اینکه نکنه شیر نداشته باشی بخوری، خلاصه که هرچی از اول اینکه شما اومدی تو دلم آروم بودم و چیزی نمیتونست آرامشمو خراب کنه، در عوض تو این چند روز حسابی فکرای عجیب و غریب اومده سراغم 

تازشم با تمام ذوق و خوشحالی که دارم از بابت دیدن عسلم ولی خیلی دلتنگ این روزامون هم میشم که تمام مدت شما با من بودی، تو وجود خودم، با همدیگه همه جا رفتیم، با همیگه خندیدیم، باهات چقد حرف زدم، چقد برات شعر خوندم همین شعر مخصوص خودمون " نی نی کوچولو گل پسره ...." با همدیگه چقد موسیقی گوش کردیم. یه عالمه دلتنگ این روزای قشنگی که برام ساختی میشم.

عزیز دلم ازت سپاسگزارم بابت بودنت، بابت قشنگی و شیرینی و برکتی که به زندگی من و بابایی دادی، بابت عشق بزرگی که هر روز صبح با هر تکونت تو قلبم زبونه میکشه و بیشتر و بزرگتر و شعله ورتر میشه.

خدایا ازت سپاسگزارم به خاطر همه ی اینها که میدونم فقط به خواست و اراده تو بوده و بس. خدایا کمکمون کن که بتونیم بهترین مامان و بابا باشیم برای این هدیه زیبایی که بهمون بخشیدی.

"شکرت خدا جون" خودت حافظ همه ی بچه ها باش و عسل مسلی ما رو هم در پناه خودت حفظ کن.

مواظب خودت باش شیطونک مامانی به زودی میبینیمت، اونوقت اینقدر میچلونمت که تلافی این شیطونیات در بیاد 

شوخی کردم. دلم نمیاد که 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

خاله مهشاد
8 مهر 92 20:54
عزیزکم دیگه داره نزدیک میشه دیدنتقربون اون تکون خوردنت بشم من خواهر جونم نگران نباش همه چیز خوب پیش میره انشاالله!