رهام رهام ، تا این لحظه: 10 سال و 6 ماه و 29 روز سن داره

رهام، عشق مامانی و بابایی

هشتمین ماهگردت مبارک جوجه جونم همراه با شرحی از نه ماهگیت

1393/4/3 17:24
نویسنده : مامان مهدیه
1,151 بازدید
اشتراک گذاری

عزیز دل مامانی

این ماه برای شما و ما پر بود از اتفاقات شیرین و دوست داشتنی محبت

شما 93/3/19 شروع کردی به چهار دست و پا رفتن و 93/3/30 هم اولین دندونت سر درآورد بیرون، الهی من فدای اون دندونای تیز و قشنگت بشم.

میخوای بایستی، سعی میکنی دستتو بگیری به اینور و اونور و وایسی. 

دیگه چهار دست و پا همه جای خونه رو میگردی و حسابی باید حواسم به شما ورووجک باشه، هر جا میرم تند تند پشت سرم میای و وقتی هم پیشت نیستم دنبالم میگردی و میای پیشم.

تا صبح 3 یا 4 بار برای شیر خوردن بیدار میشی و بیشتر دوست داری روی تخت مامان و بابا بخوابی، تا میذارمت تو تخت خودت هی غلت میخوری و وول میخوری و آخرشم گریه میکنی و دوباره میارمت پیش خودم.

به بابایی میگی "بابابا" 

گاهی  به من "ماما" یا "مام" هم میگی

"دَدَدَ" یعنی دَدَر

"آبه" هم وقتی میبرمت حموم و خوشحال میشی میگی.

 امروز که داشتم غذا درست میکردم برات و شما بغلم بودی گفتی "بَه" و دهنتو مزه مزه میکردی.

خیلی شیرین و با نمک شدی و هر کس میبیندت عاشقت میشه، چند روز پیش که رفته بودیم فروشگاه 2،3 تا از فروشنده ها کارشونو ول کرده بودن و با شما مشغول خوش و بش شده بودن و شما هم اصلا انگار نه انگار!!

حسابی ددری شدی و هرکس میخواد بره بیرون شما هم میخوای باهاش بری.

عزیز دلم، رهام نازم، پسر قشنگم من و بابایی بی اندازه دوستت داریم و بی نهایت خدا رو شکر میکنیم که با وجودت زندگیمون گرمتر و شیرین تر شده.

ممنونم که هستی تا من بتونم بهترین لذت دنیا یعنی مادر فرشته ای مثل تو بودن رو احساس کنم.

هر روزم با وجودت بهترین روزه و خوشحالم که میتونم روز به روز بزرگتر شدنتو ببینم.

هشتمین ماهگردت مبارک مامانی 

 

 

 

 

 

 

 

 

اینم عکسای نه ماهگی عسل مامان

 

 

 

اثر کف پاهاتو با آبرنگ برات ثبت کردم، خیلی از رنگها خوشت اومده بود

 

 

پسندها (2)

نظرات (1)

بابا رضا
25 تیر 93 9:27
فدای همسر مهربونم برم که اینقدر زحمت میکشه تا عسل ما اینقدر سر حال و شاد بزرگ بشه مهدیه جات با تمام وجود بخاطر وجود تو و رهام از خدا ممنونم خیلی دوست دارم همسر عزیزم